- لب دزدیدن
- گرد کردن لبها مانند غنچه. لب دوختن، چسباندن و پیوستن لبها، خاموشی گزیدن: مدتی میبایدش لب دوختن از سخنگویان سخن آموختن (مثنوی لغ)
معنی لب دزدیدن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
به دندان گرفتن لب، کنایه از اظهار تاسف، پشیمانی یا تعجب، برای مثال سوی من لب چه می گزی که مگوی / لب لعلی گزیده ام که مپرس (حافظ - ۵۴۶)
کنایه از اظهار تاسف و پشیمانی
عمل گردکردن لبها غنچه وار: به لب دزدی دهان را غنچه گون کرد دهان غنچه را یکبار خون کرد. (محمد اکبر دولت آبادی آنند. لب)